دیگر

یک سخنرانی نسبتا طنز،‌ جشن فارق التحصیلی

نسخه صوتی


تقریبا ۴ سال پیش چنین روزی، ۲۱ اردیبهشت ۹۷. وظیفه نوشتن و خواندن یک متن در چشن فارق التحصیلی دانشجویان ورودی ۹۳ کامپیوتر دانشگاه اصفهان به من محول شده بود.
بعد از خواندن این متن در گروه متولیان این جشن تقریبا همه دبه کردند، نخوان، بده، افتضاحه،‌ آشغاله… با این حال به هر زور و زری بود خواندم. و از این کار بعد ۴ سال، هنوز هم احساس خرسندی و رضایت دارم.
دوستان عزیزم گفتن اینگونه حرف ها چیز مهمی نیست، کمی آهسته تر!!.

یک سخنرانی نسبتا طنز،‌ جشن فارق التحصیلی بیشتر بخوانید »

یک زن

لحظه های اول زندگی خود را تجسم می کنم. در اتاق عمل بیمارستان مهرگان اصفهان، عرفان کوچولو در اتاق زایمان به دنیا می‌آید. دکتر من را بلند کرده تا با زدن ضربه به باسن نحیف من این پروسه مرسوم را انجام دهد، که ناگهان مادرم با فریادی او را میخکوب می‌کند. “اوییی دکتره پدر سوخته،

یک زن بیشتر بخوانید »